مرحوم نائینی ره پیش ازدرس مدت مدیدی مشغول ذکرمی شدند
در اواخر عمر مبارک وشریف شان  مقدمه ی درس
واشتغال به ذکر از درس طــــــــــولانی تر میشد..!!
اهل علم منتظر وایشان گوئی هیچ کس در اطرافشان نیست!!
آقای خوئی به بنده می گفتند به استاد بـگوئیم
این مطلب را در منزل ودر خلوت انجام دهند!
(گوئـــــــی در ذهن ایشان مانعه الجمع بود)
(آقای بهجت ره) (ش 430 دفتر دوم مهرماه 82)

 مریضی های جسمی فقط در این عالم با انسان است
لکن مریضی های روحی وروانی از سوء ظن گرفته
تا قدرناشناسی و یاس و زود رنجی وحساسیت افراطی
و همیشه ناراضی بودن وحسد وکینه وغضب و وسواس
و دهها مرض روحی وروانی دیگرو گره های قلبی خاص و
وابتلائات روحی مراحل بالاتر که فعلا جای شرح وبسطش نیست
وخلاصه دریک کلام؛امراض روحی درتمام عوالم همراه انسان ست.
(شماره 240 دفترسوم سال83)

مرحوم آسید محمد فشارکی ره با آن همه فضل؛ که حتی برخی او را
از آخوند خراسانی وسید یزدی بلکه از میرزا محمدتقی اعلم میدانستند
زندگی فقیرانه ای داشتند.برای خرید نان به نانوائی رفته تا نان بگیرند.
نانوا میگوید حسابت زیاد شده!!به تـــــــــو نان نمیدهم!!
(آقای بهجت ره) ( شماره 425 دفتردوم سال 82)
اقول:حقیقت این ست که کما ورد؛ علم عمدتا درغربت و فقر تحصیل میشود
وبقول شیخنا صاحبان مال وجمال معمولا رابطه ی ماندگاری با علم ندارند.

وارد شده: نبی مکرم اسلام صلی الله علیه واله فرمود:
ای مردم بخاطر حب من به علی مرا مسخره کردید!!
مرا شماتت کردید !! نقشه ی قتل مرا کشیدید!!
چقدر ما از مظلومیت های جانکاه نبی اکرم
در زمان حیات شان غافلیم!
چقدر حتی ماها هم در جهل تقریبا مطلق
از قضایای زیر پوستی در دوران نبوت نبی اکرم هستیم.

از مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی (از مراجع کربلاء) نقل شده:
از بس اقوال متخالف فقهی بنظرم می رسد به طوری که
گوئی محال است که بتوانم بر یک قول جازم شوم!!
وایضا اسیدمحمود شاهرودی رحمه الله (از مراجع وقت نجف):
مکرر می نویسم وقلم میزنم دوباره مینویسم وقلم میزنم
کانه محال است بر یک فکر ونظر جازم شوم!!
(اقای بهجت ره)( ش 308 دفتر دوم سال 82)

عالم بزرگواری نقل می کرد:
امروز استخاره کرده ام آدم بشوم یا نه؟؟
بحمدالله استخاره خوب آمده است!
(ش241 دفتر سوم اردیبهشت 83)
البته بنظر حقیر قبلش باید تعقل یا مشورت میکرد
که درون صورت ما عاقلانه وناصحانه به او می گفتیم
نشو چون آدم شدن وآدم ماندن پرستیج و کلاس ندارد!

معاویه برای گرفتن انتقام از قتله ی عثمان از یکی از بزرگان
و روسای قبائل شام در خواست یاری در جنگ علیه علی ع کرد.
او در جواب گفت بگذار فکر کنم.معاویه هم افرادی را جداگانه
وپی در پی به سوی او فرستاد تا سرانجام؛
خود آن شخص نزد معاویه امد وگفت برای من ثابت شده
که علی قاتل عثمان است اگر تو با او جنگ نکنی ما با تو می جنگیم!!
یعنی فکرش را هم خودش کرد.(آقای بهجت ره)(ش 237 دفتردوم سال82)
لذا چه بسیار که مقدمات فکری یک چیز جوری برای ما چینش می شود
که با وجود زحمات فراوان؛کارمان بازی در زمین شیطان است.
خدا خودش ما را در درک حکم وتشخیص مصداق واجرای صحیح موفق بدارد.

وقتی شک وتردید باشد توان وقدرت وانگیزه تحلیل می رود
وجان وتن خسته وناتوان وضعیف میشود
و کرامت وتوان شخص زیر چکمه های تردید لگد مال میشود
نمیگویم کل ما تسمع را مسلم مفروض و اجرا کن
لکن تفحص کن  بعد فحص یا مساله را رد کن
یا اگر احراز شده به لوازمش پایبند باش ودل نلرزان
وقتی به یقین برسیم هرچه توان وقدرت بخواهیم برایمان موجود است
(ش 355و356 دفتر اول سال82)

از آسیدعلی اقای قاضی درباره ی آسیداحمدکربلائی بکاء وارد شده:
آسید احمد شب چنان گریه میکرد که خاک سجده گاهش در مسجد سهله گل میشد
و صبح چنان می خندیدکه صدای خنده ی وی ازحجره ی در بسته به بیرون میرسید.
(شماره 248دفتر دوم سال 82)

بزرگتر ما از یکی از اد لیست یه سوال نفیس پرسیده:
که اگه کسی خدائی نکرده
حال وهوای خدا به سرش بزنه؛چه باید کنه؟
این بنده خدا هم جزء جماعت بیغان بزرگوار اما شوخ طبع هستن
چندجمله گفتن که تو این شب  اربعینی
بعدچند ماه ما یک ربعی ازته دل خندیدیم
این بزرگواراول گفتن که به خوب شخص
وجایی مراجعه کردی برا سوال وجواب
دوم گفتن بایدشخص به نماز یا وضو یاعملی مشغول شه
تاازین حال(به سرزدن حال وهوای خدا)بیرون بیاد
اخرشم خودش میگه حالا جدی استاد:
واقعا کسی حال وهوای خدا به سرش بزنه چه باید کنه؟
از حقیر پرسید عرضه داشتم : باور نکنین
که کسی حال وهوای خدا به سرش بزنه!!
شایعه س ازین شایعات زیاده
میگه بابا جدی باش
گفتم ما یبدل القول لدینا