• وبلاگ : ان المتقين في مقام امين
  • يادداشت : مشقت اوليه ي تفکر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • پارسي يار : 1 علاقه ، 2 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    جدا اين اشتياق شما را براي پاسخگويي تحسين ميکنم
    + کيميا 
    سلام. خيلي عالي بود. ممنون. ايا تفکر همان تعقل است؟؟ارتباط تفکر وتعقل و تخيل با هم چي بيد؟؟
    پاسخ

    سلام ..متشکرم. ارتباط خوبي بيد :)
    + يه َآشنا 

    بازم خيال موند. روي خيال اصلا فکر نکردم. فکر کنم خيال يه جور تفکره بدون کنترل. ان شاء الله تفکر و تعقل برام جا بيفته براي خيال هم زانو ميزنيم در محضر قرآن و اهلبيت عليهم السلام با ياري شما

    + يه َآشنا 

    حالا يه سوال برام پيش اومده:

    توي جمله ي آخرم گفتم: ايني که ميگيم اينو ميدونستيم بدون اينکه روش فکر کنيم ميشه تعقل.

    خوب اين معناش اين نيست که همه تعقل دارن؟

    اگه اينه پس اينکه خداي عزيز ميفرمايند در آيات که مثلا "در اينها نشانه ايست براي کساني که تعقل ميکنند" اين به اين معناست که همه دارن اين تعقل رو و همه ميتونن ببينن اين نشانه ها رو ولي بايد بگردن پيدا کنن؟؟؟

    يه جايي گنگه برام و نميدونم کجاش.

    بزرگواري ميفرمايين راهنماييم کنين.

    بازم تشکر

    + يه َآشنا 


    سلام

    راستش خيلي وقتا آدم اصلا فکرشم نميکنه که يه واژه اي رو نتونه تعريف کنه. و شايد حتي فکر کنه اينقدر بديهي و پيش پا افتادست که نيازي به دانستن معناي حقيقي واژه ها و تفاوت هاشون نيست.

    مثل همين "تعقل" و " تفکر"

    جالبه من تا به حال اين تصورو داشتم که همه ي آدمها تعقل را دارند ولي تفکره که ميلنگه. البته هنوز هم يه ته مايه اي رنگ از اون نظذ هست توي ذهنم که نميدونم بايد پاک بشه يا بايد هدايت بشه به يه مسير ديگه.

    خوشحال ميشم راهنماييم بفرمايين و جا بيفته برام مفهوم تعقل و تفکر. چرا که اينقدر ظريف و دقيق و شفافه توضيحاتتون که جايي براي جا نيفتادن نميذاره مگر اينکه خودمون کوتاهي کنيم.

    ------------------------------------------------

    عقل يه ابزاره و نه شيوه. تعقل ابزار به دست آمدن کلماته و تفکر جمله بندي و به وادي نتيجه رساندن کلمات.درسته؟

    يعني عقل ابزار اوليه ي شناخته و فکر و تفکر شيوه ي به کمال رسوندن شناخت اوليه است؟ درسته؟

    ----------------------------------------------------------------

    يه جايي خوندم : تفکر = جمع کردن متفرقات و تعقل= چراغ انداختن براي روشن شدن اين موجودي. با تفکر متفرقات جمع ميشن و با تعقل شناسايي ميشن.

    اين تعريفو که خوندم دقيقا برعکس فکر کردم. يعني جايگاه تعقل را بالاتر از تفکر ديدم. اينطوري ديدم که اول تفکر صورت ميگيره و بعد چراغ تعقل به ياري مياد. خيلي جالب بود دقيقا اين خلاف چيزي بود که باور داشتم. شايد هم بد برداشت کردم از اين تعريف. اين که تفکر جمع کردن متفرقاته تعريف درستيه؟ برداشت من ازش درسته؟ يا نه! آيا ميشه اينطور هم برداشت کرد اين تعريفو:

    چراغ انداختن براي روشن شدن موجودي يعني ببينيم چي داريم همون اول، يعني شناخت اوليه اي که در دسترسمون قرار گرفته را شناسايي کنيم، که ابزار اوليه همون عقله.

    و جمع کردن متفرقات يعني همون شناخت هاي اوليه اي که توسط عقل شناسايي ميشن بوسيله ي تفکر کنار هم قرار ميگيرن و شناخت واقعي را ميسازن که از مجموع شناخت هاي اوليه حاصل شده.

    کدوم يک از برداشت هام از تعريف درسته؟

    -----------------------------------------------------------

    اگه بخوام بگم برداشت دومم درسته پس بايد گفت: تعقل اصلا به مرحله ي عمل و ظهور بيروني نميرسه چون مبناست چون اساسه. ولي تفکر بيرون مياد . که اين تفکر هم بايد اول از يه فيلتر ديگه بگذره تا به عمل وارد بشه و اون هم فيلتر نفسه. يا يه جورايي عقلانيت عملي. درسته؟

    ----------------------------------------------------------

    اگه بخوام يه جمع بندي کنم از پراکنده هاي ذهنيم ، بايد اينطور بگم:

    عقل اولين ابزاره، بعد از عقل تعقل مياد که آورده ي عقل را شناسايي ميکنه . بعد اگه قراره که اين شناسايي به کمال برسه بايد اون توسط ابزارش مورد شناسايي دوباره قرار بگيره تا بعد از اون تفکر وارد ميدان بشه. يعني تفکر ميشه رشد دادن تعقل.

    ايني که ميگيم مثلا" اينو خودمون ميدونستيم" ولي تفکري نکرده بوديم، اسمش ميشه تعقل. درسته؟

    + يه آشنا 


    سلام

    يادمه يکي از سوالاتي که مدام خودنمايي ميکرد توي ذهنم و دنبال جواب بود خطبه ي220 نهج البلاغه ي شريف بود.سوالم اين بود که چرا اين خطبه با عقل شروع ميشه؟قد احيي عقله و امات نفسه...

    يکي از روزهايي که خدمت آيت الله خوشوقت بودم ايشون در مورد اين خطبه چند جمله اي فرمودن:

    "آدم هايي که تصميم ميگيرن بيفتن در راه بندگي خدا اولين اثرش اينه که عقل زنده ميشه و نفس اماره را ميکشه..."

    يه جورايي سوالم دايره ش وسيع تر شد. از طرفي خوشحال بودم که فهميدم منظور از احيي عقله چيه و از طرفي احساس ميکردم نه شيخنا همه ي مطلبو نگفتن. يا شايدم فرستادن دنبال قاقالي لي و اصلا مطلب اين نيست.

    ولي خدا رو شکر کردم و به خودم گفتم همينم قدر بدون و برو دنبالش...

    آدم عقلش زنده ميشه يعني چي؟ شايد يکي از راه هاي تقويت عقل تفکر باشه نه؟

    آخه خود حضرت امير عليه السلام هم ميفرمايند "من تفکر ابصر"

    و شما هم توي اين پست يه درس ديگه بهم دادين اونم اين که براي تفکر اندوخته ي علمي و معنوي لازمه.

    قوه ي فکر کردن و توجه به معلومات و دانسته ها و روش به کارگيري اين معلومات در مسير کشف مجهول را همه دارن ولي براي بهتر نتيجه گرفتن از اين توان، بايد علما و عملا کار بشه روش ...مثلا علمي بايد آدم منطق بدونه و و و و ... عملا هم با تقوا...اونوقته که اثر تقوا در تفکر و تعقل پيدا ميشه...

    اينا چيزايي بود که ضبط شده بود در ذهنم و ان شاء الله اون چيزاييش که مفيده حک بشه در دلم.

    شما بگين قد احيي عقله يعني چي؟

    پاسخ

    سلام...ايا تفکر همان تعقل است؟؟ارتباط تفکر وتعقل و تخيل با هم چي بيد؟؟
    از امام صادق عليه‌السلام نقل شده است:
    فکر و انديشه و آئينه خوبيها و پوشاننده بديها و روشني‌بخش دلها و موجب خوشخويي و سعه صدر مي‌شود.
    پاسخ

    متشکرم احسنتم
    سلام
    آري وقت گذاشتن براي تفکر سخت است
    عمل کردن به فکر خود سخت است
    سخت است
    پاسخ

    سلام..متشکر