اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْترَب لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فی غَفْلَةٍ مُّعْرِضونَ(1) مَا یَأْتِیهِم مِّن ذِکرٍ مِّن رَّبِّهِم محْدَثٍ إِلا استَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ(2) لاهِیَةً قُلُوبُهُمْ ...(3) مَا ءَامَنَت قَبْلَهُم مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَهَا أَفَهُمْ یُؤْمِنُونَ(6)(سوره الانبیاء)
1_کلمه اقتراب بلیغ تر از قرب است چون به خاطر زیادی حروفی که از آن تشکیل یافته عنایت بیشتری به نزدیکی و قرب را افاده میکند
2_لام در کلمه للناس به معنای الی است ونه به معنای من چرا که حساب است که طالب است و میخواهد مردم به آن نزدیک شوند نه مردم ، زیرا مردم از آن به کلی غافلند.
3_در جمله اقترب للناس مراد از ناس جنس مردم است یعنی مجتمع بشری به طور حقیقت (نه مجاز) و سپس استثنا بعضی که آن حکم را ندارد. لذا (همه ی ) مردم به دنیا دل بسته و به تمتع از آن سرگرم شدند در نتیجه دلهاشان از محبت دنیا پر شد ، و دیگر جایی خالی برای یاد قیامت ، یادی که دلهایشان را متاثر کند در آن باقی نماند ، حتی اگر دیگران هم متذکرشان کنند باز متوجه نمیشوند ، و همچنان در غفلت از قیامت هستند ، چون آنطور که باید آن را تصور نمیکنند ، و گر نه دلهاشان متاثر میشد. لذا غفلت مردم از حساب به خاطر این است که آنطور که باید و شاید حساب را تصور نمیکنند ، و چون تصوری که در دلهایشان اثر گذارد ندارند ، لذا به خاطر دلدادگی به دنیا از آن تنبه اعراض نموده ، به چیزی مشغول میشوند که لازمه آن اشتغال علم به خلاف آن تصور است.
4_ما یاتیهم من ذکر من ربهم محدث الا استمعوه و هم یلعبون لاهیة قلوبهم ... این آیه به منزله تعلیلی و ذکر علت ست برای جمله و هم فی غفلة معرضون چون اگر در غفلت و رویگردان نبودند در هنگام شنیدن ذکر به لهو و لعب نمیپرداختند ، و بلکه خود را برای شنیدن آن آماده میکردند ، و چون چنین بود ، یعنی آیه شریفه تعلیل آن جمله بود ، لذا آن را بدون حرف عطف آورد .
5_مراد از کلمه ذکر هر چیزی ست که خدا را به یاد آدمی بیندازد ، که یکی از آنها قرآن کریم است و کلمه محدث به معنای جدید و نو است
6_جمله الا استمعوه استثنای مفرغ ست که آن را از همه احوال آنان استثنا میکند. (یعنی با وجود دریافت این همه دلائل خارجیه وداخلیه اتنباه دائم یا موثری در هیچ موقعیتی برای ایشان ایجاد نشده یا باقی نمانده یا التزام به لوازم آن ایجاد نمی شود)
7_ لعب فعلی است که منظم انجام بشود ولی غایت و هدفی جز خیال در آن نباشد ، مانند بازی بچه ها
8_ کلمه لهو به معنای سرگرم شدن به چیزی و باز ماندن از امری مهم است ، مثلا وقتی میگویند : الهاه کذا ، معنایش این است که فلان کار بیهوده او را از مهمش باز داشت و اگر آلات طرب را هم آلات لهو مینامند ، به همین جهت است ، و لهو از صفات قلب است ، و لذا فرمود : لاهیة قلوبهم و دلها را لاهی خواند .
معنای آیه این است که هیچ ذکر جدیدی به ایشان در هیچ حالی از احوال نمیرسد مگر اینکه ایشان در حال لهو هستند ، یعنی در حالی هستند که دلهایشان لاهی است ، و اگر آن ذکر را میشنوند در آن حال میشنوند ، و خلاصه معنا این است که : احداث ذکر و تجدید آن هیچ اثری در آنان نمیگذارد ، و از اشتغال به لعب دنیا بازشان نداشته ، متوجه ماورای آن نمیکند . و این تعبیر کنایه است از اینکه ذکر در هیچ حالی در آنان مؤثر نمیافتد ، نه اینکه بخواهد بگوید ذکر جدید در آنان اثر ندارد ولی ذکر قدیم و کهنه اثر میگذارد و چون مطلب روشن است میگذریم .
9_( ادامه ایه سوم و چهارم وپنجم مطالب بسیار مهم ومفصلی دارد که فرصت طرح آن نیست و خود دوستان با مراجعه به المیزان می توانند مطالعه کنند. اما حضرت حق در ایه ششم اب پاکی را روی دست نبی اکرم می ریزد ومی فرماید ای بهانه ی خلقت با وجودی که تو مکلفی ابلاغ رسالت کنی اما بدان این بشر دو پا در قبول نبوت و التزام به آثار آن با تو همراه نمی شود. )
10_ما آمنت قبلهم من قریة اهلکناها ا فهم یؤمنون؟ در این جمله میفرماید : اگر آنچه را که پیشنهاد میکنند برایشان آورده شود ، باز هم ایمان نمیآورند ، چون اقوام گذشته وقتی معجزات پیشنهادی خودشان را هم دیدند ایمان نیاوردند و هلاک شدند آن وقت اینان ایمان میآورند ؟! و حاصل معنای جمله به طوری که سیاق آن را افاده میکند این است که :منکرین در وعدهای که میدهند دروغ گویند ، و اگر معجزات پیشنهادی آنان را هم نازل کنیم باز ایمان نمیآورند ، و در نتیجه به همین جرم هلاک خواهند شد ، همچنانکه امتهای گذشته وقتی درخواست معجزه کردند ، و معجزه برایشان نازل کردیم ، ایمان نیاوردند ما نیز هلاکشان نمودیم ، طبیعت اینان با طبیعت آنان یکی است و به هیچ وجه ، به هیچ آیتی ایمان نمیآورند.
===========
تذکر: تقریبا مطالب فوق همه از مطالب تفسیر شریف المیزان است. مقاله کامل (اینجا)
ضمائم واشارات:
1_(الا استمعوه ) در استماع ادراک هم هست اما مع الاسف وهم یلعبون و استفاده ای نمی شود.
2_به هر میزان از قرآن استفاده نشود همان قدر اهل لهو ولعب هستیم و همان قدر در چاله ایم.
3_هر ساعت و هر روزی که یا محمد و یا علی گفته نمی شود هر روزی که قرآن خوانده نمی شود و در آن تفکر نمی شود سکرات موت صد برابر می شود؛دوری از قرآن واهل بیت بی تعارف سکرات ساز است.
3_درد تلخ تر این است که هم نرفتن سمت قران واهل بیت چوب دارد و هم عمل نکردن به اوامر ثقلین.
4_این لهو ولعب که آمد در دستگاه خدا چوب دارد به هر درجه ای از درجات لهو و لعب که مشغول باشیم به همان میزان فشار قبر و جلز وبلز در زمان نزع روح هست
5_ یکی از آثار گناه و لهو و لعب این است که این روح به لذت و خیال گناه و لهو وابسته می شود و کندن این چسبیدگی درد دارد لذا نزاع واقع می شود و برای همین گفته می شود نزع روح بطور مثال اگر یک لباس نفیس یک طلا یک ماشین یا یک ملک نفیس به من وشما بدهند بعد مدتی که طبع به او خو گرفت به یک باره بخواهند او را از ما بستانند نفس بشدت مخالفت می کند واز جدایی در رنج فرو می رود حال مرگ چیست که قرار است این روح از هزار طرف چسبیدگی هایش کنده شود! مگر به همین سادگی ست؟؟ لذا این درد کهن سی سال وکمتر وبیشتر در وجود ما نهادینه شده و آن ابتلاء به لذت گناه و لهو ولعب است .. لذا آیه می فرماید هر آیه ونشانه ای که به گوش او می رسد آنرا ادراک می کند اما باز پی ودنبال همان لعب را می گیرد واگر این سیاه بختی خودساخته ای که داریم به دست خودمان ودرین عالم کنده نشود خدا میداند از هزار جهت ویکباره بخواهد کنده شود چه نزعی موقع مرگ حاصل میشود.
6_(در آیه چهارم حضرت حق اشعار میدارد که) اعراض ایشان از (اصل )نبوت (وبالطبع پذیرش آثار نبوت چونان امامت و تقوا و الی آخر) به خاطر اعراضشان از توحید است(یعنی اساسا همه مصائب از ضعف در توحید است ) و به همین جهت ( خداوند منت گذاشته مجددا) بر مساله توحید اقامه حجت میکند همانطور که بر مساله نبوت اقامه نمود.
7_ذکر که مکررا در ایات و روایات وارد شده واین اصرار بر لفظ یاد آوری حاکی ازین است که کلیات و اصول توحید و لوازم آن در وجود انسان تعبیه و نهادینه وقرار داده شده است وتنها کافی ست غبارهای این فطرت وعقل کنار زده شود تا با چراغ انبیا راه سعادت و توحید را به تفصیل بیابد.
8_طبع انسان معمولا به مسائل مختلف و نو رغبت و میل بیشتری نشان میدهد وچه بسا امور قدیمی تر ونفیسی نزد ما باشد که به آنها توجهی نمی کنیم لکن خداوند سبحان در عین حالی که همان حجج سابق اعم از فطرت وعقل را در ما باقی گذاشته با دلائل جدیدی چون ارسال رسل و مجددا انبیاء بعد از انبیای مقدم و در همان نبی هم معجزات متعدد وپیاپی فعلی وقولی اعم از خرق عادات و سوره های پیاپی مصحف شریف اقامه ی حجت می کند و باز هم به همینها اکتفا نکرده و با ایات افاقی وانفسی شب وروز ایات ودلائل وحجج جدید وتازه بر گروه ها واشخاص وارد می کند بحدی که کافی ست با کمتر تاملی دهها مورد ازان ها را حتی برای شخص خود شماره کنیم اما با همه این تفاسیر این بشر دوپا حسب انچه گویند وتو دانی و ایه شریفه 6 هم تاکیدوتصریح می کند می بیند اما ایمان نمی اورد لمس می کند اما غفلت می کند درک می کند اما بازهم یلعب و یرتع کالانعام.
9_در لحظات بزعم زندگان کوتاه مدت وفی الواقع بسیار عظیم سکرات موت؛ تمام حضرات معصومین در پوششی از جمال وجلال رویت می شوند و یک علم آتش ناک دردناک بی انتها التی تطلع علی الافئدة (همزه/7)که صرفا مربوط به جسم واعضا نیست بلکه در خود خود جان میت انداخته می شود در اثر این واقعه و بر جان وی کاشته می شود ومی فهمد ای هزار حسرت و دریغ که چرا انقدر کم گفتم یا علی چقدر کم گفتم یا زهرا چقدر کم گفتم یا محمد چقدر کم گفتم خدااااااااااااااااااااااا چقدر کم به درگاه خدا نجوا و ندبه وصرخه کردم من آن به آن و دم به دم در عالم دنیا باید می گفتم یا علی و یا محمد و نگفتم!! وخودم را به علوم واعمال دیگر مشغول کرده بودم دم به دم باید می گفتم یا رب ونکردم آن به آن دنبال عطر یار باید می گشتم ونگشتم ؛ حال او مانند قمار بازی می ماند که از درد جانش سراسر آه است که چرا آن برگ برنده را که در عالم اختیار می توانستم بر نداشتم و اکنون نه تنها سعادتم رفته بلکه هزاران هزاران سال گرفتار خواهم بود.
10_شاید در هیچ کتاب و مقاله ای عزیزی از روی مبنا به من و شما بدون تعارف معروض نداشته باشد و هر کس هم خیال می کند حق مطلب را می فهمد که علم وقدرت وثروت وشهرت و میز ومکنت و علوم دانشگاهی وحتی حوزوی حتی اصول وفقه والغرض غیر علوم که مسلم بلکه جمیع علوم کسبی همه وهمه حاوی اثری ست بنام ایجاد لهو در قلب؛حتی اگر شخص متقی کامل باشد؛ اما اگر چنین شخص توفیق حضور در مراتب بالاتر بندگی را بیابد با نفحاتی از لطف الهی توسط راههایی خاص خودش کم کمک در آن مراتب این لهو برداشته می شود.
خوب کسی ممکن است بفرماید اگر واقعا مقدور غیر از بالاتر از متقین نیست که این قلب لاهی را بطور مبنائی جمع وجور کند پس این همه قلم فرسائی برای چیست؟؟
پاسخ داده می شود اول اینکه از مراتب سیاه تر و از مراحل سیاه چال تر این لهو حداقل خود را به مراتب کم چاله تر برسانیم یعنی از کبائر بسمت غیر کبائر فرار کنیم از تکالیف معمولی به سمت مکروهات فرار کنیم از سمت مکروهات بسمت مباحات فرار کنیم از سمت مباحات بسمت مستحبات به وقت ودر جای مناسب ش فرار کنیم یعنی برایمان بالسویه نباشد چگونه ست که وختی خانه ی ما اتش گرفته باشد نمی نشینیم از سلسله جنگ های فرانسه گفت وشنود کنیم وبه نجات خانه واهل خود اهتمام جدی وفوری می کنیم اینجا هم همینطور برای ما دغدغه ی جدی ایجاد می شود که اولا نمی شود سمت قران واهل بیت و نور وحیات نرفت و نمی شود هم ازیشان اطاعت نکرد هر لحظه و هر ساعت و هر ماه که بگذرد صد پله سکرات موت ایجاد می شود در اثر دوری از قران شریف و عمل به دستورات وی
دوم اینکه این راهی ست که باید رفت جنگ حق وباطلی ست که در جهان آشکار وغیب؛ جاری ست و گریزی ازو نیست جز پناه بردن به خود حصن حصین اولیای خدا و جز پناه بردن به خود خدا بقول آقای بهجت ره ما گریزی از خدا نداریم بالاخره سمت او باید برگردیم چه مسیئا او محسنا (ففروا الی الله جمیعا) ؛ لذا این نبرد در لحظه لحظه عالم جاری ست هرچقدر درجا بزنیم یا عقب گرد کنیم تیرهای مرئی ونامرئی بیشتری بر سعادت و روح وجان ما می خورد و دلائل متعدد دیگر که فرصت طرح آن نیست.
11_سنگین ترین و تاریک ترین مرحله لهو ولعب این است که شخص با وجود اطلاع و التفاتی که به دلائل فطری وعقلی و قرانی دارد در مقام عمل بی تفاوت یا مشغول عمل به خلاف اوست.
12_ما یلفظ من قولٍ الا لدیه رقیب عتید (سوره ق/ 18)این ایه از ایات شریفی ست که کنار مسائل بالا که مطرح شد داروی بی نظیرالهی در درمان سرطانی بنام لهو ولعب است ؛ چون خود این ایه مطالب فراوانی در بر دارد آن را برای مهتاب شبی و آسوده شبی میذاریم که درین وانفسائی که هزار هزار صفحه مقالات و نوشته جات در باب محاسبه ومراقبه ره به ترکستان دارد چگونه این ایه شریفه فرمول مراقبه می دهد و چه اتفاقاتی در قالب این ایه برای شخص مطرح می شود و حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف با این ایه و ما چکار دارد ودر یک کلام این آیه شریفه ضمن تداوم تقوا چگونه سرطان لهو ولعب را می خشکاند.
13_مباحث علم اکتسابی و جهل و عقل و تقوا واینکه اساسا غیر شخص متقی عاقلی پیدا نمی شود ومباحث عقل حاضر وغائب وچینشی مجدد در تعریف این اسلوب ها وجاهل قاصر ومقصر و عالم و غیره هم فعلا بماند.
14_تا عزیزی درد کشیده نباشد و عمیقا نداند که در حوزه ودانشگاه یتیم به تمام معناست علت صدور و نحوه استفاده ازین قبیل مقالات را نه می فهمد و نه انتباهش موثر یا دائم خواهد بود واین نوشته جات را کما مر اللیالی می شنود ومی خواند و چند صباحی بعد به بوته نسیان می سپارد. وفقنا الله وایاکم لمرضاته بحوله ومنه.
کلمات کلیدی: نو نوشته ها / کلمات بزرگان