پيام
+
[تلگرام]
کلام حق را براي خدا و با بيان نيکو بگو و بگذر، بإذن الله اثر خواهد آمد.
امام جمعه مکه عالمي بزرگ بود که از نظر زهد و تقوا به درجه و مقام عالي رسيده بود. وقتي براي اقامه نماز جمعه رفت و آمد مي کرد با هيچ کس سخن نمي گفت.
روزي سيد بحر العلوم به مسجد رفته به او اقتدا کرد و با او نماز گزارد. بعد از نماز همراه آن عالم به منزل وي رفت. وقتي وارد شد کتابخانه اي ديد که از کتابهاي ارزشمند پر بود. بحر العلوم پرسيد: در کتابخانه شما چه کتابهايي وجود دارد؟
او جواب داد: هرچه انسان ميل کند و چشم، شوق ديدن آن را داشته باشد و لذت ببرد، اينجا موجود است.
بحر العلوم چند عنوان از کتابهاي اهل سنت را ذکر کرد که مجموعه کتابخانه فاقد آن بود بار ديگر پرسيد: ابو حنيفه کتابي در رجال دارد آيا در کتابخانه شما هست؟
گفت: نه ولي ديده ام.
سيد گفت: در آن کتاب ابو حنيفه در وصف امام صادق(ع) مطالب بسياري آورده و گفته است: من پيش او درسي خواندم و روزي هفتاد مسئله از او ياد مي گرفتم.
امام جمعه گوش مي داد و سکوت کرده بود. سيد از جاي برخاست که به منزل برود؛ او نيز همراهش به راه افتاد تا به منزل بحر العلوم رسيدند. سيد وي را دعوت کرد که به منزل آمده و استراحت کند. گفت: غرضم از آمدن شناختن منزل شما بود.
پس از يک سال امام جمعه شخصي را دنبال بحر العلوم فرستاد. سيد وقتي به منزل امام جمعه آمد او را در حال جان دادن يافت؛ بر بالينش نشست.
امام جمعه اتاق را از اغيار خالي ساخت و گفت: از آن روز که امام صادق(ع) را توصيف کردي، من به وي معتقد شده ام، ولي تاکنون کسي از آن مطلع نشده است. مرا بر مذهب او غسل ده و کفن نماي و نماز بخوان.
سيد بحر العلوم، درياى بى ساحل ص 41
http://s9.picofile.com/file/8306096034/nouri06.jpg http://yaali12.blog.ir/1396/06/20 @yaaraouf ادامه...
امام جمعه مکه عالمي بزرگ بود که از نظر زهد و تقوا به درجه و مقام عالي رسيده بود. وقتي براي اقامه نماز جمعه رفت و آمد مي کرد با هيچ کس سخن نمي گفت.
روزي سيد بحر العلوم به مسجد رفته به او اقتدا کرد و با او نماز گزارد. بعد از نماز همراه آن عالم به منزل وي رفت. وقتي وارد شد کتابخانه اي ديد که از کتابهاي ارزشمند پر بود. بحر العلوم پرسيد: در کتابخانه شما چه کتابهايي وجود دارد؟
او جواب داد: هرچه انسان ميل کند و چشم، شوق ديدن آن را داشته باشد و لذت ببرد، اينجا موجود است.
بحر العلوم چند عنوان از کتابهاي اهل سنت را ذکر کرد که مجموعه کتابخانه فاقد آن بود بار ديگر پرسيد: ابو حنيفه کتابي در رجال دارد آيا در کتابخانه شما هست؟
گفت: نه ولي ديده ام.
سيد گفت: در آن کتاب ابو حنيفه در وصف امام صادق(ع) مطالب بسياري آورده و گفته است: من پيش او درسي خواندم و روزي هفتاد مسئله از او ياد مي گرفتم.
امام جمعه گوش مي داد و سکوت کرده بود. سيد از جاي برخاست که به منزل برود؛ او نيز همراهش به راه افتاد تا به منزل بحر العلوم رسيدند. سيد وي را دعوت کرد که به منزل آمده و استراحت کند. گفت: غرضم از آمدن شناختن منزل شما بود.
پس از يک سال امام جمعه شخصي را دنبال بحر العلوم فرستاد. سيد وقتي به منزل امام جمعه آمد او را در حال جان دادن يافت؛ بر بالينش نشست.
امام جمعه اتاق را از اغيار خالي ساخت و گفت: از آن روز که امام صادق(ع) را توصيف کردي، من به وي معتقد شده ام، ولي تاکنون کسي از آن مطلع نشده است. مرا بر مذهب او غسل ده و کفن نماي و نماز بخوان.
سيد بحر العلوم، درياى بى ساحل ص 41
http://s9.picofile.com/file/8306096034/nouri06.jpg http://yaali12.blog.ir/1396/06/20 @yaaraouf ادامه...
مسابقه عصرجديد پارسي
96/7/22
ياسيدالکريم
در انتظار آفتاب
عالي
ياسيدالکريم
@در انتظار آفتاب
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید